قيام هاي علويان در دوران امام رضا(ع)(2)
قيام هاي علويان در دوران امام رضا(ع)(2)
قيام هاي علويان در دوران امام رضا(ع)(2)
نويسنده: دکتر نعمت الله صفري فروشاني
ب.رابطه قيام هاي علويان و ماجراي ولايتعهدي امام رضا(ع)
ملاحظه امور ذيل مي تواند اين نتيجه را در بر داشته باشد که در ميان اهداف متعدد و فراواني (براي آگاهي از برخي از اين اهداف ر.ک.به: به شيخ صدق،1404ق، ج1، ص150و نيز: عاملي،1400ق، ص363 ــ 396/ ملقوش،1383، ص139(اضافات مصحح)/خضري،1384/ ص71/ حسين جاسم،1377، ص52)که در مسئله ولايتعهدي وجود دارد، جريان هاي سياسي، نظامي شيعي که در اين زمان در قيام هاي علويان تبلور يافته بود، نقش عظيمي در اين فراخواني و پيشنهاد داشته است.
1.تجربه تاريخي نشان داده بود علويان خانداني ريشه دارند که به سبب عقايد کلامي و سياسي خود، هيچ گاه حاکميت غير فاطمي را مشروع نمي دانند و به دنبال اين باور، قيام کرده، پس از هر شکست به دنبال تجديد سازماندهي خود بر مي آيند؛ بنابراين خطر علويان کاملاً از ميان نرفته است و براي جلوگيري از سر باز کردن دوباره آن بايد چاره اي انديشيد.
2.شعارهاي علويان، يعني دعوت به کتاب و سنّت و نيز سپردن حکومت به «الرضا من آل محمد(ع)» شعارهايي است که عباسيان در هنگام قيام خود عليه بني اميه از آن بهره فراواني بردند و اصولاً با همين شعارها به پيروزي رسيدند. اين شعارها اگر از سوي علويان مطرح شود و به گوش مردم آن زمان، به ويژه ايرانيان به طور عموم و خراسانيان به صورت خاص برسد، جذابيت خاص خود را خواهد داشت؛ به ويژه آنکه مردم هم اکنون مي دانند اين شعارها را کساني مطرح مي کنند که از عباسيان به پيامبر(ص) نزديک ترند و از اين روست که مأمون در اولين گام هاي خود، پس از ورود امام رضا(ع) به مرو، از آن حضرت(ع) با لقب «رضا» ياد مي کند(1) تا به نحوي به خلع سلاح علويان بپردازد؛ بدين ترتيب که به همگان
بفهماند با توجه به جايگاه امام(ع) در اين زمان، مصداق اکمل الرضا من آل محمد(ص) همين شخصيت است که هم اکنون در کنار مأمون قرار گرفته است؛ بنابراين نيازي به قيام عليه مأمون نيست.
3.علويان مشروعيت حاکميت را تنها از آن نسل حضرت فاطمه(ع) مي دانند، بنابراين با سپردن ولايتعهدي به يکي از مهمترين شخصيت هاي اين نسل، آن هم نه براي حکومت يک شهر، بلکه براي حکومت بر جهان اسلام آن روز، ديگر بهانه اي براي قيام باقي نمي ماند.
4.پذيرش ولايتعهدي مأمون ممکن بود اين نکته را در آن هنگام به اذهان متبادر کند که اين عمل خود به معناي پذيرش مشروعيت حکومت مأمون است؛ زيرا امام(ع) خود را به عنوان جانشين خليفه اي به نام مأمون مي داند و اگر او را مشروع نمي دانست، جانشيني او را نمي پذيرفت.
5.در آن هنگام که روابط مأمون با بغداديان و بيشتر خاندان عباسي تيره بود و نمي توانست از آنها در پست هاي مختلف بهره گيري کند، علويان از بهترين نيروهايي بودند که با توجه به جايگاه خود در مناطق مختلف، مي توانستند ياريگر مأمون باشند؛ چنانچه وي، ابراهيم برادر امام(ع) را که سابقاً از قيام کنندگان بود، پس از ماجراي ولايتعهدي به سمت فرمانداري يمن تعيين کرد و از او خواست به سرکوبي يکي از شورشيان حکومت به نام «حمدويه» بپردازد (ابن اثير،1408 ق، ج4، ص155).
6.جنگ ميان امين و مأمون، در اذهان همگان، جنگ عنصرهاي فارسي ــ عربي تلقي مي شد که در آن هنگام عنصر فارسي به پيروزي رسيده بود؛ از اين رو بخش عمده اي از عرب ها از مأمون متنفر بودند و او را عامل غلبه دادن فارس بر عرب مي دانستند (يعقوبي،[بي تا]،ج2، ص445و 450/ابن اثير،1408ق، ج4،ص159).
در اين هنگام، مأمون نياز داشت تا يک خاندان بزرگ و با اهميت عربي را که منتسب به پيامبر(ص) مي باشند، به سوي خود جذب کند تا کم کم اتحاد ميان عرب ها را کم رنگ کند و از سوي ديگر تلقي غلبه عنصر فارسي بر حکومت را از بين ببرد. در اين جا به عنوان شاهد تنها کافي است به اين نکته اشاره کنيم که ابوالسرايا در هنگام برخي نبردهاي خود از نيروهاي مخالف خود، با عنوان عجم و اعاجم ياد مي کند (ابن اثير، 1408ق، ج4، ص147).
7.کنار آمدن مأمون با علويان، مي توانست زنگ خطر مهمي براي عباسيان باشد که در آن زمان در بغداد علم مخالفت با مأمون را برافراشته بودند و حتي مدتي مأمون را از خلافت خلع کرده بودند و مأمون مي توانست به خوبي از اين مسئله استفاده کرده، با واگذاري ولايتعهدي يه يکي از علويان، از آنها بخواهد که اگر واقعاً طالب ادامه ي حکومت در نسل عباسيان هستند، از مخالفت هاي خود دست برداشته، به مأمون بپيوندند؛ چنانچه در ادامه مأمون توانست از اين سياست بهره گيرد.
در پايان اين بحث ياد آور مي شوم: طبق برخي نقل ها، گروه هاي عمده يا از زيديه پس از طرح مسئله ولايتعهدي امام رضا(ع) امامت آن حضرت(ع) را قبول کردند و از مخالفت دست برداشتند؛ گر چه در همين گزارش آمده است: علت اين گرايش، رسيدن به اهداف دنيوي بوده است و ايشان پس از شهادت امام(ع) دوباره به مذهب زيديه بازگشتند (نوبختي،[بي تا]، ص95).
نتيجه
در بخش اول جنبش هاي سياسي ــ نظامي علويان که عمدتاً در سال هاي آخر امامت امام(ع) و پس از پيروزي مأمون بر امين در سال 199ق آغاز شد بود، مورد بررسي قرار گرفت و علل خمودگي اين جنبش ها در طول دوران حکومت هارون و نيز در هنگام درگيري بين امين و مأمون (193 ــ 198ق) مورد بازکاوي قرار گرفت؛ همچنين روشن شد اين جنبش ها عمدتاً گرايش زيدي را دنبال کرده، در زمان خود اکثريت جامعه ي شيعي را تحت پوشش خود قرار داده بودند و امام رضا(ع) و يارانشان در اين هنگام در اقليت قرار داشتند. پيروزي سريع اين جنبش ها در آغاز و گستردگي جغرافيايي آنها و نيز شرکت اکثر قريب به اتفاق خاندان هاي علويان به ويژه دو خاندان بزرگ حسني و حسيني و همچنين شرکت گسترده فرزندان امام موسي کاظم(ع) در اين جنبش ها، در حقيقت يکي از مهمترين علل زمينه ساز براي فراخواني امام رضا(ع) از مدينه به مرو بود تا با پيشنهاد خلافت و يا ولايتعهدي، مأمون بتواند به کنترل تثبيت شده ي اين قيام ها بپردازد. در بخش دوم، به اجمال اهداف مأمون از مسئله ولايتعهدي و نيز واکنش امام(ع) در اين مسئله مطرح شد به صورت ويژه ارتباط اين پيشنهاد با جنبش هاي علويان مورد تحليل قرار گرفت.
1.ابن اثيرجزري، ابوالحسن علي بن ابي الکرم الشيباني؛ الکامل في التاريخ؛ تحقيق علي شيري؛ بيروت: داراحياء التراث، 1408ق).
2.اربلي، علي بن عيسي؛ کشف الغمه في معرفة الائمه؛ تحقيق علي فاضلي؛ قم: مرکز الطباعة و النشر للمجمع العالمي لاهل البيت(ع)، 1426ق.
3.اصفهاني، ابوالفرج؛ مقاتل الطالبين؛ تحقيق سيد احمد صقر؛ بيروت: دارالمعرفه،[بي تا].
4.پوران، محمد کاظم؛ قيام هاي شيعه در عصر عباسي، تهران :سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد،1381.
5.حسين، جاسم؛ تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم(ع)؛ ترجمه سيد محمد تقي آيت اللهي؛ چ2، تهران: امير کبير،1377.
6.حموي، شهاب الدين ياقوت بن عبدالله؛ معجم البلدان؛ تصحيح محمد بن عبدالرحمن مرعشلي؛ بيروت: دارلاحياء التراث العربي و مؤسسه التاريخ العربي،[بي تا].
7.خضري، سيد احمد رضا؛ تاريخ خلافت عباسي از آغاز تا پايان آل بويه؛ چ5، تهران: سمت، 1384.
8.رحمتي، محمد کاظم؛ «جاروديه»؛ دانشنامه جهان اسلام؛ زير نظر غلامعلي حداد عادل؛ ج 9، تهران: بنياد دايرة المعارف بزرگ اسلامي،1384.
9.سجادي، سيد صادق؛ «آل ادريس»، دايرة المعارف بزرگ اسلامي؛ زيرا نظر سيد کاظم موسوي بجنوردي، چ1، تهران: مرکز دايرة المعارف بزرگ اسلامي،1374.
10.شيخ صدوق، محمد بن علي بن بابويه؛ عيون اخبار الرضا(ع)؛ تصحيح حسين اعلمي؛ بيروت: موسسه الاعلمي،1404ق.
11.شيخ مفيد؛ الارشاد؛ تصحيح محمد باقر ساعدي خراساني و محمد باقر بهبودي؛ تهران: اسلاميه،1380.
12.صابري، حسين؛ تاريخ فرق اسلامي؛ تهران: سمت،1383.
13.عاملي، سيد جعفر مرتضي؛ الحياة السياسيه للامام الرضا(ع)؛ قم: موسسة النشر الاسلامي،1400ق.
14.عرفان منش، جليل ؛ جغرافيايي تاريخي جرکت امام رضا (ع) از مدينه تا مرو ،چ2، مشهد بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي،1376.
14.عرفان منش، جليل؛ جغرافياي تاريخي حرکت امام رضا(ع) از مدينه تا مرو،چ2، مشهد: بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1376.
15.مجلسي، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ تصحيح محمد باقر بهبودي؛ تهران: اسلاميه،[بي تا].
16.مختار الليثي، سميره؛ جهاد الشيعه؛ قم: هيئة انصار اهل البيت(ع)،1364،(افست).
17.مرتضوي، سيد محمد؛ نهضت کلامي در عصر امام رضا(ع)، مشهد : مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، 1375.
18.مسعودي، ابوالحسن علي بن حسين؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ تحقيق محمد محي الدين عبدالحميد؛ بيروت: دارالمعرفه،[بي تا].
19.ملقوش، محمد سهيل؛ دولت عباسيان؛ ترجمه حجت الله جودکي و با اضافاتي از رسول جعفريان؛ چ2، قم: مؤسسه پژوهشي حوزه و دانشگاه،1383.
20.نوبختي، ابومحمد حسن بن موسي؛ فرق الشيعه؛ تعليق سيد محمد صادق بحرالعلوم؛ نجف اشرف،[بي تا].
21.يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب؛ تاريخ يعقوبي؛ بيروت: دارصادر،[بي تا].
22.يوسفي اشکوري، حسن؛ «آل طباطبا»، دايرة المعارف بزرگ اسلامي؛ ج2، تهران: مرکز دايرة المعارف بزرگ اسلامي،1374.
پي نوشت ها :
1.شيعيان به پيروي از رواياتي که از ائمه(ع) خود نقل مي کنند، معتقدند ملقب شدن امام(ع) به رضا قبل از ملاقات با مأمون بوده و اين نامگذاري از سوي خداوند و يا از سوي پدر بزرگوارش امام موسي کاظم(ع) انجام گرفته است (ر ک به: شيخ صدوق، 1404ق، ج2،ص22 ــ 23).
منبع: نشريه شيعه شناسي، شماره 26.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}